ذهن شما قدرتمند است. داستانهایی که به خودتان میگویید و آنچه که درباره خودتان اعتقاد دارید، میتواند مانع از تغییر شود یا برعکس به شکوفایی مهارتهای جدید کمک کند.کارول دوک محقق دانشگاه استنفورد به خاطر پژوهش در مورد «ذهنیت ثابت در مقابل ذهنیت رشد» شناخته شده است. مزایای ذهنیت رشد ممکن است واضح به نظر برسد اما بیشترِ ما با داشتن ذهنیت ثابت در موقعیتهای خاص مانع از رشد مهارتهای مهم میشویم که میتواند به سلامتی و خوشبختیمان آسیب برساند.
به عنوان مثال وقتی میگویید: «من در ریاضیات خوب نیستم» این باور بهانهای آسان برای جلوگیری از تمرین ریاضی خواهد بود. ذهنیت ثابت ممکن است مانع از شکست شما در کوتاه مدت شود اما در بلند مدت مانع یادگیری، رشد و پرورش مهارتهای جدید میشود. در همین حال کسی با ذهنیت رشد مایل است برای حل مسائل ریاضی تلاش کند حتی اگر در ابتدا شکست بخورد. این فرد شکست و عقب ماندگی را نشانه این میداند که باید برای توسعه مهارتهای خود تلاش کند و میگوید: «این چیزی است که من در آن مهارت ندارم».
در نتیجه افرادی که ذهنیت رشد دارند به احتمال زیاد تواناییهای خود را به حداکثر میرسانند. آنها تمایل دارند به جای نادیده گرفتنِ انتقاد از آن بیاموزند، به جای اجتناب از چالشها بر آنها غلبه کنند و به جای احساس خطر از موفقیت دیگران، از آنها الهام بگیرند.
آیا باورهایتان شما را عقب نگه میدارد؟
تحقیقات دوک یک سوال مهم راجع به ارتباط بین آنچه باور دارید و آنچه انجام میدهید، مطرح میکند. اگر چیزهایی در مورد خودتان باور دارید مانند:
- کاهش وزن برای من سخت است.
- من با اعداد خوب نیستم.
- من ورزشکار خوبی نیستم.
- من خلاق نیستم.
- من تعللگر هستم.
کاملاً واضح است که با این ذهنیتهای ثابت از تجربیاتی که ممکن است در آنها احساس شکست کنید، اجتناب میکنید. در نتیجه یادگیری و بهتر شدن دشوار میشود. چه کاری در این مورد میتوانید انجام دهید؟ چگونه میتوانید چیزهایی را که درباره خودتان باور دارید، تغییر دهید؟ ذهنیت ثابت خود را از بین ببرید و به اهداف خود برسید؟
عادتهای مبتنی بر هویت در مقابل تحولات سریع
ما اغلب اهمیت یک رویداد را بیش از حد ارزیابی میکنیم (مانند یک ماراتن) و اهمیت انتخاب بهتر به صورت روزانه را دست کم میگیریم (مانند ۵ روز دویدن در هفته). ما فکر میکنیم بدست آوردن «آن شغل»، حضور در «آن رسانه» یا از دست دادن «این ۱۰ کیلو» ما را به شخصی تبدیل خواهد کرد که میخواهیم باشیم. ما قربانی یک ذهنیت ثابت میشویم و فکر میکنیم با «نتیجه» تعریف میشویم. تغییر پایدار و طولانی مدت با ایجاد یک هویت بهتر آغاز میشود نه با تمرکز بر نتایج مانند عملکرد یا ظاهر.
حقیقت این است: این اقدامات روزمره شماست که آنچه را که درباره خود باور دارید، تغییر میدهد. بنابراین تنظیم یک برنامه و پایبند بودن به آن اهمیت دارد. مسئله اصلی در مورد تمرکز بر ایجاد هویت مناسب است تا نگرانی در مورد گرفتن نتیجه درست. عادتهای مبتنی بر هویت مستقیماً با تحقیقات دوک و همرزمانش پیوند میخورند. وقتی به نتایج اجازه میدهید از شما تعریف کنند مانند استعداد، نمرات آزمون، وزن، شغل، عملکرد و ظاهر، قربانی یک ذهنیت ثابت میشوید. اما وقتی روزانه خود را وقف تمرکز روی عادتهایی میکنید که هویت بهتری شکل میدهند، آن وقت است که یاد میگیرید و رشد میکنید. این همان طرز فکر رشد در دنیای واقعی است.
کاری که اکنون باید انجام دهید
مهارت چیزی است که میتوانید پرورش دهید نه فقط چیزی که با آن به دنیا آمدهاید. شما می توانید با تمرکز بر روند نه نتیجه، خلاقتر، باهوشتر، ورزشکار یا هنرمند شوید. به جای نگرانی در مورد کسب عنوان قهرمانی، مانند یک قهرمان به روند تمرینات خود متعهد شوید. به جای نگرانی از نوشتن یک کتاب پرفروش، متعهد شوید که روند انتشار ایدههای خود را روزانه ادامه دهید. به جای نگرانی در مورد داشتن عضلات ورزیده، متعهد شوید که هر روز غذای سالم بخورید. اینها در مورد نتیجه نیست، بلکه در مورد ایجاد هویت کسی است که میتواند از این نتایج لذت ببرد.
سخت کوشی همیشه با ارزش بوده است. ما میدانیم که سخت کوشی (و هوشمندانه کار کردن) روش خوبی برای دستیابی به اهدافمان است. آسان است که به دستاوردهای افراد استثنایی نگاه کنید و فکر کنید که موفقیت آنها از طریق مواهب ذاتی آنها حاصل میشود. انیشتین نمیتوانست در زمینه فعالیت خودش با هوشِ زیر متوسط، انقلابی ایجاد کند، درست است؟ آیا مایکل جردن بدون استعداد ذاتی در بسکتبال میتوانست به بازیکنی خارق العاده تبدیل شود؟
پاسخ هر دو سوال قطعاً «نه» است. استثناییترین افراد در هر حوزه بدون برخی از تواناییهای ذاتی احتمالاً در راس نیستند. با این حال یک نکته مهم وجود دارد که بسیاری از مردم نمیبینند، شما فقط با سوار شدن بر روی استعداد ذاتی خود بزرگترین نمیشوید.
اگرچه اکثریت قریب به اتفاق ما در کار خود بزرگترین نخواهیم شد، این حقیقت ساده برای ما نیز کاربردهای مهمی دارد. یعنی: ما با ترکیبی از توانایی و تلاش ذاتی به جایی میرسیم که هستیم. به جز موارد بسیار نادر ژنتیک قوی، ژنهای ما چیزی در مورد ما تعریف نمیکنند. ما تأثیر باورنکردنی بر مهارتها و تواناییهای خود داریم و احتمالاً نفوذ آن بسیار بیشتر از آن چیزی است که فکر میکنیم.
برای اعتقاد به تواناییمان در رشد و تغییر آنچه که برخی تصور میکنند ویژگیهای ثابت یا تغییرناپذیر است، نامی وجود دارد: داشتن ذهنیت رشد.
ذهنیت رشد چیست؟
ذهنیت رشد درک این است که تواناییها و درک میتواند توسعه یابد. کسانی که ذهنیت رشد دارند معتقدند که با صرف وقت و تلاش میتوانند باهوشتر و با استعداد تر شوند.
ذهنیت ثابت چیست؟
یک ذهنیت ثابت ذهنی است که تواناییها و درک آنها نسبتاً ثابت است. کسانی که ذهنیت ثابت دارند ممکن است باور نکنند که هوش میتواند تقویت شود یا اینکه وقتی صحبت از تواناییها و استعدادها میشود معتقدند شما «آن را دارید یا ندارید».
تفاوت اصلی ذهنیت رشد در مقابل ثابت چیست؟
تفاوت اصلی این دو ذهنیت در اعتقاد به دوام هوش و توانایی است؛ یکی آن را بسیار دائمی میداند که هیچ جایی برای تغییر در هر دو جهت وجود ندارد، در حالی که دیگری آن را با فرصتهایی برای بهبود تغییر پذیرتر میداند.
این تفاوت در ذهنیت ممکن است به تفاوتهای آشکاری در رفتار نیز منجر شود. اگر کسی معتقد باشد که هوش و تواناییها ویژگیهای تغییرناپذیری هستند به احتمال زیاد تلاش زیادی نمیکنند تا آنها در خود تغییر دهند. از طرف دیگر کسانی که معتقدند میتوانند این صفات را تغییر دهند ممکن است خیلی مایل باشند حتی در وقت اضافی برای رسیدن به اهداف بلند پروازانه تر تلاش کنند.
نمونههایی از ذهنیت ثابت و رشد
مشاهده نمونههایی از ذهنیت رشد در دانش آموزان آسان است. کسانی که ذهنیت رشد دارند، چالشها را به عنوان بخشی طبیعی از فرایند یادگیری میبینند. آنها سختتر و هوشمندتر کار میکنند. دانش آموزان با ذهنیت رشد ممکن است رفتارهایی مانند:
- درخواست از معلم برای نشان دادن روش جدیدی برای انجام مسئله ریاضی
- پاسخ داوطلبانه در کلاس حتی در صورت عدم اطمینان
- پرسیدن یک سوال حتی اگر به نظر اساسی یا احمقانه برسد.
- جستجوی مشکلاتی که آنها را به جای مشکلاتی که آنها را در محدوده راحتی خود نگه میدارد، تحت فشار قرار دهد.
ممکن است به نظر برسد که یک ذهنیت رشد در بزرگسالان سخت است زیرا آنها در یک محیط یادگیری ثابت نیستند یا هستند؟ این دیدگاه در مورد محیط زیست یک نمونه بارز از ذهنیت رشد در مقابل ثابت است. کسانی که ذهنیت رشد دارند بیشتر احتمال دارد که هر محیطی را به عنوان یک محیط یادگیری ببینند و فرصتهایی را برای پیشرفت مهارتهای خود و افزایش دانش جستجو کنند.
برای نمونههای خاص جان رودز (۲۰۱۵) چند سناریو را به اشتراک می گذارد که طرز تفکر رشد را در بزرگسالان مشخص میکند:
مثال ۱: دیر رسیدن و از دست دادن اتوبوس
شما مطمئناً قبلاً این حالت را تجربه کردهاید: زنگ هشدار را خاموش میکنید (یا ممکن است چند بار چرت بزنید) و بیش از حد میخوابید. شما از رختخواب میپرید، لباسهای خود را با عجله میپوشید و از هر بخشی از مراسم صبحگاهی خود که ضروری نیست، صرف نظر میکنید. همانطور که در خیابان میدوید، اتوبوس را میبینید که میرود و میدانید که دیر خواهید رسید.
برای فردی با ذهنیت ثابت، این سناریو فقط ممکن است کل روز او را خراب کند. آنها ممکن است از خود عصبانی شوند یا به دنبال شخص یا چیز دیگری باشند که سرزنش کنند. از طرف دیگر کسی که دارای طرز فکر رشد است به احتمال زیاد به دلیل آشفتگی که در آن است، فکر میکند که دفعه بعدی چگونه میتواند از آن جلوگیری کند. آنها ممکن است نتیجه بگیرند که امشب باید زودتر بخوابند یا اینکه زنگ هشدار خود را زودتر تنظیم کنند. نکته این است که فردی با ذهنیت رشد به راه حلهایی برای حل مشکل فکر خواهد کرد زیرا معتقد است که این مسئله قابل حل است.
مثال ۲: بازخورد ضعیف رئیس
سناریوی دیگری که ذهنیت رشد را به نمایش میگذارد: برای ارزیابی نزد رئیس خود میروید و بازخورد منفی میگیرید. رئیس شما فکر میکند که شما به اندازه کافی تلاش نمیکنید یا بیش از حد اشتباه میکنید یا شما توانایی مدیریت پروژه فعلی خود را ندارید.
فردی با ذهنیت ثابت ممکن است تصمیم بگیرد که رئیسش هیچ تصوری از آنچه را که صحبت میکند، ندارد و بازخورد را کاملاً نادیده میگیرد. یا در حالتی دیگر ممکن است با رئیس خود موافق باشند و فکر کنند «من فقط نمیتوانم کاری درست انجام دهم. من آنچه برای موفقیت لازم است ندارم». پاسخ تفکر رشد این خواهد بود که این بازخورد را جدی بگیرید، تا حد ممکن عینی ارزیابی کنید و برای مقایسه اطلاعات بیشتر و یا نظر دیگری جستجو کنید. اگر رئیس شما نکتهای داشته باشد برای بهبود عملکرد خود، راه حلهای ممکن را ارائه میدهید و تمام تلاش خود را برای اجرای آنها انجام میدهید.
مثال ۳: مدیریت یک پروژه یا کار جدید
وقتی در محل کار یک پروژه دلهره آور جدید به شما محول میشود یا وقتی یک پروژه چالش برانگیز را در خانه به عهده میگیرید، ممکن است فکر کنید «من در این نوع کارها مهارت ندارم».
شاید درست باشد که این یکی از نقاط قوت شما نیست، اما این بدان معنی نیست که نمیتوانید آن را یاد بگیرید. یک ذهنیت ثابت این فکر تخریبکننده را در پیش خواهد گرفت و نتیجه میگیرد که این همه تلاش فایدهای ندارد. از طرف دیگر ذهنیت رشد این چالش جدید را فرصتی برای رشد میداند. کسی با این طرز فکر ممکن است فکر کند «من میتوانم این را کشف کنم. برای دستیابی به مهارت هایم در سطح مناسب چه کاری باید انجام دهم؟ آیا کلاسهایی هست که بتوانم شرکت کنم؟ افرادی که می توانم از آنها کمک بخواهم چه کسانی هستند؟»
ذهنیت رشد شما را به سمت مهارتهای جدید، دانش جدید و زمینههای تخصصی جدید سوق میدهد در حالی که ذهنیت ثابت شما را در مورد شروع کار با مهارت کم در انجام وظیفه و عدم اعتماد به نفس کافی رها میکند.
چگونه ذهنیت خود را تغییر دهیم؟
بعد از خواندن این مثالها احتمالاً فکر میکنید من با یک ذهنیت رشد تربیت شدهام! اما چگونه ذهنیت خود را تغییر دهم؟ تغییر ذهنیت ممکن است آسان نباشد، اما احتمالاً خواهید دید که تمام تلاشها، ارزش مزایای یک ذهنیت رشد را داشته باشد.
هشت رویکرد کلی برای توسعه بنیان چنین طرز فکری وجود دارد:
یک باور جذاب جدید ایجاد کنید: اعتقادی به خودتان، به مهارتها و تواناییهای خودتان و به ظرفیت تغییر مثبت.
شکست را از منظری دیگر مشاهده کنید: شکست را فرصتی برای یادگیری از تجربیات خود و به کارگیری آموخته های بعدی خود بدانید.
خودآگاهی خود را پرورش دهید: برای آگاهی بیشتر از استعدادها، نقاط قوت و ضعف خود تلاش کنید. از کسانی که شما را بهتر میشناسند، بازخورد بگیرید.
کنجکاو باشید و به یادگیری مادام العمر متعهد شوید: سعی کنید رفتار کودک را در پیش بگیرید، با هیبت و تعجب به دنیای اطراف خود نگاه کنید. سوال بپرسید و واقعاً به جوابها گوش دهید.
با چالشها دوستانه رفتار کنید: بدانید که اگر قصد انجام هر کار ارزشمندی را دارید، در مسیر با چالشهای زیادی روبرو خواهید شد. خود را برای رویارویی با این چالشها و گاهی شکستها آماده کنید.
کاری را انجام دهید که دوست دارید: موفقیت همراه با اشتیاق نسبت به کاری که انجام میدهید، بسیار آسانتر است. خواه اشتیاق را برای کاری که قبلاً انجام دادهاید پرورش دهید یا تمرکز خود را روی انجام کاری که قبلاً دوست داشتید، پرورش دهید. رشد علاقه مهم است.
سرسخت باشید: برای رسیدن به موفقیت سختی لازم است اما حتی بیشتر از کار سخت نیاز دارید سرسخت باشید و پس از هر بار سقوط، دوباره بلند شوید.
از دیگران الهام بگیرید: حسادت داشتن به دیگران در صورت موفقیت وسوسه انگیز است، خصوصاً اگر دورتر از شما باشند اما به موفقیت شما کمک نمیکند. متعهد شوید که برای دیگران الهام بخش باشید و از موفقیت دیگران نیز برای الهام گرفتن استفاده کنید.
- اگر علاقهمند به کسب اطلاعات بیشتر در مورد این نظریه هستید، در ادامه سخنرانی TED Carol Dweck درباره ذهنیت رشد و ثابت را مشاهده کنید.
- برای آشنایی بیشتر با کاربن صفحه درباره ما را بخوانید.