آیا خاطرات سفرهای دوران کودکی خود با ماشین را به یاد دارید؟ زمانیکه روی صندلی عقب مینشستید و مدام میپرسیدید «بالاخره رسیدیم»؟ احتمالا وقتی به سن بزرگسالی رسیدید از انجام این کار صرف نظر کردید یا حداقل در ماشین چنین سوالاتی نمیپرسید. با این حال، زمانیکه موضوع مربوط به حرفه تجاری شما است، ممکن است آنطور که تصور میشود، درگیر سوالاتی این چنین مانند آیا من واقعا به آنجا (هدف مورد نظر) رسیدهام؟ بشوید.
بههمیندلیل است که وقتی در دستیابی به اهداف خود به شکست میخورید، خیلی راحت در زندگی کاری خود احساس ناراحتی میکنید. علاوه بر این، در این شرایط تمرکز بر مسیری که میروید نوعی سردرگمی بزرگ است، زیرا از ایجاد تغییرات معنادار در شغل فعلی شما جلوگیری میکند.
جامعه مدرن ما را وادار میکند که از همه چیز بیشترین آن را بخواهیم، خواه پول یا موقعیت بیشتر. متأسفانه، با این تفکر شما هرگز نمیتوانید به اندازه کافی از هر چیز دست پیدا کنید.
بهدنبال چنین تفکری، مسئلهای که روانشناسان از آن با عنوان «تردمیل لذتگرایی[۲]» یاد میکنند بروز میکند. در واقع لذت بدست آوردن آنچه که میخواهید، باعث میشود آن عمل را بارها و بارها تکرار کنید. درحالیکه ترشح مواد شیمیایی در مغز شما در اثر گذشت زمان و عادی شدن شادمانیها رو به کاهش است، اما شما بیشتر میل به انجام آن کار دارید، پس ادامه دهید. زیرا روی یک تردمیل (روانی) گیر کردهاید!
از نظر برنت و ایوانز (نویسندگان این کتاب) کسی که روی این تردمیل بیشازحد تلاش میکند، باید بهعنوان «طراح فراتر از زندگی» نامیده شود. در واقع او برای رسیدن به یک دفتر بزرگتر و دریافت دستمزد یا اختیارات بیشتر، خیلی فراتر از موقعیت شغلی فعلی خود میخواهد. درحالیکه خودش ارزیابی نکرده است که چرا به آنها نیاز دارد.
نویسندگان این کتاب پیشنهاد کردهاند که برای رهایی از این چرخه بیرحمانه، شما باید «طراح زندگی» خود باشید. یعنی کسی که با هدف (قصد) زندگی میکند و میداند که بدون توجه به موقعیت فعلی خود به اندازه کافی خوب است.
یک طراح، استعداد پذیرش این موضوع را دارد که کار او «در حال حاضر به اندازه کافی خوب است» و در این زمینه از یکی از مؤثرترین ابزارها در جعبه ابزار خود یعنی بازنگری یا قالببندی مجدد استفاده میکند. با این وجود، به خاطر داشته باشید که این کار با برچسب زدن مجدد وضعیت شما از طرف خودتان ممکن نمیشود. در اصل، برای تنظیم مجدد ذهنیت خود باید دورنما (چشمانداز) خود را بسازید.
این مسئله بدین معنی است که از طریق تمرکز بر روی شغل و وظایفی که از آن لذت میبرید، متوجه شوید که در نقش فعلی شما چه چیزی خوب است. اگر به طور طبیعی نتوانستید به چنین جایگاهی برسید، سعی کنید یادداشتهای روزانه بنویسید.
مطمئنا زمانیکه دیدگاه (نقطه نظر) خود را بازنگری میکنید، وضعیت فعلی شما بهوضوح توسط شما دیده میشود. آنچه احتمالا از این طریق متوجه میشوید، ممکن است راهکاری برای طراحی مجدد کسبوکار شما برای عملکرد بهتر باشد. حتی ممکن است متوجه کمبود مسئلهای در زندگی کاری خود شوید. پس از آگاهی از آن، میتوانید شروع به حذف شکافهای موجود کنید.
در ادامه میخوانید
- فصل ۱. پس از اینکه فهمیدید که چگونه شغل خود را طراحی کنید، میتوانید صاحب پول و نشانه (نماد) شوید
- فصل ۲. کشف مسائل به اندازه حل مشکلات مهم است
- فصل ۳. انگیزه در زندگی نه یک مسئله بیرونی، بلکه نشاتگرفته از درون است
- فصل ۴. اثر (میزان اثربخشی) خود را مشخص و سپس تا انتها از آن استفاده کنید!
- فصل ۵. تا زمانیکه سعی در طراحی دوباره شغل خود دارید، آن را رها نکنید
- فصل ۶. ترک کردن بهموقع میتواند شما را برای کسب موفقیت بعدی آماده کند
- فصل ۷. آنچه که برای خوداشتغالی اهمیت دارد، نحوه طراحی زندگی کاری شما است
فصل ۱. پس از اینکه فهمیدید که چگونه شغل خود را طراحی کنید، میتوانید صاحب پول و نشانه (نماد) شوید
اکنون زمان انتخاب هر چیزی است. آیا بهصورت نقدی یا با وام توسط شما خریداری خواهد شد؟ آیا آن را با پول یا بدون پول بدست میآورید؟ آیا مایل به استفاده از بزرگراه یا یک مسیر دیدنی و جذاب هستید؟ به هر حال زندگی پر از انتخاب است و نیاز است یک تصمیم بزرگ در زندگی کاری شما گرفته شود: آیا بهدنبال پول نقد هستید یا مقصود؟
با این حال، در این میان یک راز یا مسئله پنهان وجود دارد: نیازی به انتخاب چیزی از طرف شما نیست. در واقع این کلمه به اصطلاح «انتخاب» یک معضل کاذب است.
بیایید به یک پنل میکسر فکر کنیم که آهنگساز در استودیو ضبط از آن استفاده میکند. تمام متغیرهایی مانند باس، وُکال و موسیقی زمینه که برای ساخت یک آهنگ موفق به آنها نیاز است، در آن یافت میشوند. با این وجود، آنچه که باعث خلق موسیقی میشود آهنگساز است، نه پنل! در واقع ازآنجاییکه آهنگساز قدرت بررسی متغیرها را دارد، او نیز مانند شما و حرفه شما حضورش ضروری است.
پس حرفه یا شغل خود را بهعنوان یک بُرد میکسر دارای سه ربع تصور کنید. اولین متغیر مورد نیاز آن «پول» است. متغیر دوم «تاثیر» است که جایگاه اجتماعی شما را مشخص میکند و سومین متغیر «گزاره» (بیانیه) است که میزان خلاقیت شما را بیان میکند.
ازآنجاییکه هر آهنگ محبوب میکس ویژه خود دارد، هر شغل نیز نسبت مشخصی با این سه چیز دارد: پول، تاثیرگذاری (نفوذ) و گزاره. در برخی از مشاغل پردرآمد و با دستمزد بالا، تبدیل پول فورا انجام میشود، درحالیکه در برخی دیگر سختیهایی در این زمینه وجود دارد. همین امر در مورد مشاغلی که بهدنبال سطح بالایی از تأثیر (نفوذ) یا خلاقیت هستند نیز صادق است.
بنابراین برای شما یافتن یک میکس مناسب، حکم کلید در خانه را دارد. معمولا برای برخی از انسانها، به طور غریزی مشخص است که میکس آنها چگونه باید باشد. اما برای بقیه افراد مانند ما، این وضعیت نیاز به آزمون و خطا دارد.
به شغل فعلی خود و محل قرارگیری هر متغیر روی میکسر فکر کنید. آیا شما از این وضعیت راضی هستید؟ آیا ممکن است به یک متغیر بیشتر از بقیه نیاز داشته باشید؟ یا شاید بتوانید با میزان کمتری از یک متغیر دیگر شرایط را مدیریت کنید؟
شغل فعلی خود و محل قرارگیری هر متغیر در بُرد میکسر را در نظر بگیرید. آیا احساس رضایت کامل میکنید؟ به میزان بیشتری نیاز دارید؟ یا شاید بتوانید با میزان کمتری به آن دست پیدا کنید؟
اگر از نظر شما همه چیز جایگاه درستی ندارند، اقداماتی را برای تنظیم میکس خود انجام دهید. اما بهتر است که آهسته و قدمبهقدم پیش بروید. به عنوان مثال، شما مجبور نیستید که متغیر گزاره یا بیانیه را خیلی سریع به خاطر دریافت نقاشی رنگ روغن رها کنید. چرا سعی نکنید جنبه هنری خود را در دفتر به نمایش بگذارید. شاید وبسایت جدید شرکت شما بتواند طراحی شود یا لوگوی آن توسط شما تجدید شود. اگر میخواهید که متغیر پول را دوباره احیا کنید، آنچه شما میتوانید انجام دهید، کار پارهوقت و شروع نقاشی در اوقات فراغت است. مطمئنا با یک تنظیم دقیق میتوانید هر سه متغیر را در قالب یک هماهنگی فوقالعاده و بینظیر با یگدیگر میکس کنید.
فصل ۲. کشف مسائل به اندازه حل مشکلات مهم است
بیایید نگاهی به وضعیت برنادت[۳] بیاندازیم. او مانند ۸۵ درصد کارگران در سراسر جهان، از کار خود خوشحال نیست. اگرچه او متوجه حکمت طراحی مجدد زندگی کاری خود است، اما تقریباً اطمینان دارد که کار او قابل اصلاح نیست. در واقع او دارای مشکلاتی است که اصول طراحی به تنهایی قادر به حل آنها نیستند.
موضوع این است که برنادت احساس میکند که خیلی از طرف مدیرش قدردانی نمیشود، زیرا رئیس او کمی احمق است. بنابراین، برنادت معتقد است که تنها راه برای حل این مشکل این است که شغل خود را رها کند و یک شغل تازه با یک مدیر بهتر پیدا کند. به نظر میرسد که در این شرایط، مشکل بهصورت کاذب توسط برنادت حل میشود.
تنها چیزی که در این میان برای حل مسئله به کار گرفته نشده، یک طراحی عالی با توجه به این پرسش است که چرا باید برای حل مسئله اقدام کرد و چه مشکلاتی را باید دنبال کرد؟ در واقع عدم شناسایی مشکل اصلی دلیل غیر ممکن نشان دادن حل مشکل کاری برنادت است.
طراحان حرفهای معتقد هستند که همه مشکلات بد و ناشایست نیستند و با در نظر گرفتن مسائل عملیاتی (قابل اجرا) حداقلی[۴] میتوان به بهترین دست یافت. در این شرایط یک مشکل بزرگ و ترسناک را به قطعاتی تقسیم کرده و حال میتوان آنها را به سرعت حل و رفع کرد!
بنابراین، برنادت باید مشکل بزرگ خود را اصلاح کند و آن را به مشکل حداقلی تبدیل کند. در این مسیر، حذف پیشداوریها و اجتناب از قضاوت بر مبنای ارزشهای شخصی اولین قدم ممکن است. اگرچه برنادت فکر میکند که رئیسش یک آدم احمق و نادان است، اما نظر ذهنی او هیچ نقطه مشترکی با موضوع اصلی ندارد. پس از حذف این نوع پسزمینه ذهنی، آنچه باقی میماند احساس عدم قدردانی است. واقعا چه چیزی در دل این احساس نهفته است؟ اینکه رئیسش به او نمیگوید که کارش را خوب انجام داده است یا عدم اجرای صحیح کارها باعث بروز این مشکل شده است.
اکنون مشکل بزرگ برنادت حل شده و بهصورت یک مشکل عملیاتی (قابل اجرا) توسط او بازنگری و مطرح شده است: چیزیکه باعث شده است مدیرش بد جلوه کند، ارائه بازخورد است.
با توجه به اینکه مدیر برنادت به طور شگفتانگیزی یک ارائهدهنده پرکار و سخاوتمند بازخورد است، وقت آن رسیده است که برنادت با استفاده از عبارت کلیدی مانند «چگونه …؟» راهحلهایی برای مشکل خود ارائه دهد.
به عنوان مثال، «چگونه میتوانم منابع دیگری در سازمان برای ارائه بازخورد پیدا کنم؟». در واقع ازآنجاییکه برنادت خواستار دریافت قدردانی از محیط بیرون است، باید انتظار این قدردانی را از سوی اعضای دیگر تیم یا مشتریان داشته باشد، نه از طرف مدیر خود.
شاید برگزار کردن یک جلسه بررسی هفتگی با تیم پروژه توسط او فکر خوبی باشد. در چنین فضایی او میتواند متوجه شود که راههای زیادی برای دریافت بازخورد وجود دارد، البته به شرطی که از آنها استفاده کند. به نظر میرسد که دیگر مشکل حل شد!
شناسایی مشکلات کمک میکند تا با چیزی قابل حلتر شروع کرده و رو به جلو حرکت کنیم. در مقاله «مشکلات جاذبهای و لنگری: مشکلاتی که حل تعارض را دشوارتر میکنند!» راجع به شناسایی انواع مشکل و قاببندی مجدد آنها بیشتر صحبت کردهایم.
فصل ۳. انگیزه در زندگی نه یک مسئله بیرونی، بلکه نشاتگرفته از درون است
مانند برنادت، شما ممکن است در شغل خود احساس ناراحتی کنید و دلایل زیادی برای این مسئله پیدا کنید. شاید هر حرکت شما توسط رئیستان بیشازاندازه و غیر ضروری کنترل میشود (بهواسطه مدیریت ذرهبینی)، حجم کاری شما دائما خستهکننده و تکراری است یا در اثر این مسئله است که همکارتان دوست دارد ماهی تن در مایکروویو بپزد!
با این حال، اگر کمی عمیقتر به این مشکل نگاه کنید، احتمالاً دلیل بزرگتری را میتوانید برای آن پیدا کنید و آن انگیزه است. واقعا حضور در یک کار مشارکتی پویا با یک ذهنیت کمانگیزه میتواند خستهکننده باشد. درحالیکه در چنین شرایطی، انجام یک کار یکنواخت میتواند لذتبخش باشد و مثبت تلقی شود.
بنابراین، مهم نیست که شما در محل کار خود چقدر غمگین یا افسرده هستید. اگر بتوانید عامل انگیزه یا محرک را در وجود خود کشف کنید، به یک نتیجه برد-برد خواهید رسید. این مسئله ممکن است تمام چیزی باشد که شما برای یافتن مشکلات جدید و دریافت جوایز در موقعیت فعلی خود به آن نیاز دارید. با توجه به اینکه احتمالا بهدنبال کسب موقعیتهای بدیع نیز هستید که میتوانند شما را هیجانزده کنند.
به هر صورت، شما باید روی مسیر شغلی خود کار کنید تا بتوانید انگیزه درونی خود را شعلهور کنید. این مسئله نیاز به توجه به سه شاخص خودمختاری (استقلال)، ارتباط (رابطهمندی) و شایستگی دارد.
داشتن آزادی کافی برای طراحی زندگی خود، نوعی استقلال و یک خواسته روانشناختی پایه است. بنابراین مهم نیست که کسبوکار شما چیست، مهم این است که شما میخواهید در زمینه کنترل زمان و نحوه اجرای آنچه انجام میدهید، آزادی و استقلال لازم را داشته باشید.
اگر میخواهید در شغلی که وظایف شما از پیش در آن تعیین شده است، میزان استقلال خود را افزایش دهید؛ راهحل آسانی برای آن وجود دارد: توسعه (گسترش) بیشازحد حیطه کاری!
در واقع فقط نباید از سیستم حسابداری استفاده کنید، بلکه باید در عین حال سیستم حسابداری را توسعه دهید. سعی نکنید که مشتریان را مدیریت کنید، بلکه همزمان برای کشف مشتریان جدید حرکت کنید. یادتان باشد که اگرچه وظایف اصلی شما ممکن است خارج از کنترل شما باشند، اما نحوه گسترش و توسعه آنها هنوز به عهده شماست.
در اغلب موارد، مشاغل با دستمزد بالا ممکن است با ارزشترین تجربه کاری نباشند. ممکن است این مسئله را در میان سرپرستان صندوقهای پوششی که میگویند شغل مورد علاقهشان سرپرست اردوگاه است، ببینید.
در واقع ارتباط یا رابطهمندی دلیل بروز این مشکل است. معمولا جداسازی کارمندان در هر اتاق به اندازه کار کردن آنها با هم انرژیزا نیست. بههمیندلیل است که نویسندگان این کتاب، شما را ترغیب میکنند که بهدنبال فرصتهای ایجاد ارتباط در محل کار باشید.
شایستگی آخرین استعداد و توانمندی است که میتواند انگیزه شما در محل کار را زنده کند. این مسئله شامل کارهایی است که همه ما از اجرای خوب آن لذت میبریم، حال میخواهد چمنزنی باشد یا پیمانکاری!
بنابراین، اگر در مورد جنبههایی از کارتان که بیشتر از آنها لذت میبرید فکر کنید، ممکن است متوجه شوید که چرا در آنها خوب عمل میکنید. قالببندی و بازنگری مجدد عناصری که دوست ندارید ولی آنها را بهعنوان موقعیتهایی برای افزایش شایستگی خود میبینید، نوعی ترفند است.
پس به این سه شاخص یعنی استقلال، ارتباط و شایستگی خود توجه کنید. زیرا اینها از انگیزه شما مراقبت میکنند! در روانشناسی، تعیین سرنوشت مفهوم مهمی است که به توانایی هر فرد در انتخاب و اداره زندگی خود اشاره دارد. این توانایی در سلامت روان و بهزیستی و همچنین در انگیزش تاثیر دارد. در مقاله «تعیین سرنوشت خود: چرا انگیزه ذاتی اهمیت دارد؟» پیرامون اهمیت انگیزه درونی بیشتر صحبت کردهایم.
فصل ۴. اثر (میزان اثربخشی) خود را مشخص و سپس تا انتها از آن استفاده کنید!
آیا تا به حال آرزو کردهاید که بهجای مدیر خود باشید؟ احتمالا از نظر شما چنین است که اگر من مسئول بودم اینجا همه چیز فرق میکرد، اگر به من بستگی داشت گردش کار ما بازیابی میشد، اگر من تصمیمات را میگرفتم به هیچوجه نمیتوانستیم چنین پروژه ناقصی را قبول کنیم.
اگرچه مثالهای زیادی در این مورد وجود دارد و اگر اقتدار داشتید، مطمئناً تغییرات واقعی و مثبتی توسط شما ایجاد میشد، اما به هر حال شما مدیر عامل سازمان خود نیستید و این کارها توسط شما قابل انجام نیستند.
با این حال، همهچیز را ازدسترفته محسوب نکنید. اگر افکار شما دوباره توسط شما مرتب شوند، ممکن است متوجه شوید که تأثیرات شما در محل کار بسیار بیشتر از آنچه فکر میکنید است. اصولا دو نوع منبع قدرت یعنی «اقتدار» و «اثرگذاری» در محل کار یافت میشود.
اقتدار نوعی قدرت و اختیار ناشی از منصب است که در سیستم کاری گنجانده شده است. فقط لازم است در این زمینه به مدیرعاملی که بر رئیس و رئیسی که بر بقیه اعضای تیم احاطه و قدرت اختیار دارد نگاه کنید.
درحالیکه هرکسی میتواند قدرت اثرگذاری داشته باشد. زمانیکه کار شما برای شرکت توسط مسئولین ارزشمند تلقی میشود، یعنی در حال اثرگذاری هستید. بنابراین زمانیکه نظرات شما ارزشمند و محترم باشند، میتوانند از سلسلهمراتب عبور و نیاز به بررسی پیدا کنند.
برای اینکه به یک تأثیرگذار اصلی در محل کار تبدیل شوید، ابتدا باید ارزش کاری خود را افزایش دهید. بنابراین مشاوره بدهید، پیشنهاداتی ارائه دهید یا وظایف بیشتر و فراترازحد تعیین شده به عهده بگیرید و انجام دهید.
آنچه در این میان قابل توجه است، به رسمیت شناختن است. در واقع برای اینکه بهعنوان یک کارمند موثر دیده شوید، باید برای کاری که انجام میدهید اعتبار قائل شوید. آنچه مالکیت کسبوکار شما را توصیف میکند همین مسئله است، حتی با وجود خطاهای موجود!
بهمحض اینکه سابقه خوبی در افزایش ارزش شرکت و شناخته شدن آن از خود نشان بدهید، بهعنوان یک فرد تأثیرگذار مورد توجه قرار خواهید گرفت. در واقع آنچه که باعث میشود چهرهها برای مشاوره بهدنبال شما باشند و نظر شما را بخواهند، اقتدار شما است.
علاوه بر این، وقتی شما شروع به کشف میزان تأثیرگذاری خود میکنید، متوجه خواهید شد که اقتدار همیشه به معنای قدرت نیست. چراکه مدیر اصلی شرکت ممکن است نتواند در مورد مسائلی که شما را تحت تاثیر قرار میدهد تصمیمگیری کند. با توجه به این نکته، شما شروع به درک این مسئله خواهید کرد که چه کسی میتواند به طور مستقیم تجربه کاری شما را افزایش دهد.
بنابراین اثرگذاری معمولاً زیانی ندارد. اگرچه ممکن است شما را در موقعیت اقتدار قرار ندهد اما با ارائه قدرت به شما کمک میکند تا زندگی کاری خود را بهتر طراحی کنید. برای تاثیرگذاری بر دیگران از طریق قدرت، لازم است ابتدا پاسخ دهیم که منابع قدرت فرد بر دیگران چیست؟ در مقاله «بازی قدرت» این منابع در سازمان را معرفی کردهایم.
فصل ۵. تا زمانیکه سعی در طراحی دوباره شغل خود دارید، آن را رها نکنید
طراحیهای خارقالعاده یکشبه به وجود نمیآیند. توماس ادیسون در نهایت پس از گذراندن یک تعطیلات آخر هفته طولانی لامپ را اختراع نکرد. آی پاد[۵] در زمان استراحت کردن برای خوردن غذا ساخته نشد.
بنابراین در نتیجه انجام بسیاری از بازنویسیهای دقیق و طی یک چرخه، به عالیترین طراحی خواهید رسید. اصولا طراح ابتدا یک مفهوم را بیان میکند، سپس نمونه اولیه آن را بررسی میکند و بازخورد میخواهد. این کار بهصورت یک چرخه تکرار میشود تا زمانیکه طراحی نهایی به طور کامل عمل کند.
در واقع آنچه که برای حرفه شما معتبر و ارزشمند است، همین مسئله طراحی است. اگر در یک محل کار سمی گیر کردهاید، شروع به طراحی مجدد نکنید بلکه ادامه دهید. با این حال، اگر خیلی ناامید هستید بهتر است برخی از این طراحیهای تکراری فضای کاری را امتحان کنید.
در درجه اول بازنگری یا قالببندی مجدد اهمیت دارد. همانطورکه در بخشهای قبلی ذکر شد، یعنی روی موارد منفی تمرکز نکنید و بهجای آن شروع به تمرکز بر موقعیتها کنید. اگر مدیر خود را دوست ندارید، طبق این احساسات رفتار نکنید. بلکه روی دیدگاههای مثبت شغل خود تمرکز کنید. سپس دوباره یک لیست تهیه کنید. البته درصورتیکه این همکاری مورد علاقه شما است. مثلا در این شرایط، بهعنوان یکی از اعضای تیم دوباره شروع به بررسی کنید، سطح انرژی خود را با کار در یک گروه بالا ببرید و به دستاوردهای تیم بهعنوان موفقیتهای خود نگاه کنید.
درحالیکه قالببندی و عضویت مجدد راهحلهای سریعی هستند، مرحلهای که نویسندگان این کتاب از آن با عنوان بازآرایی (بازسازی) یاد میکنند، اما تغییر جامعتری برای نقش شما محسوب میشوند. در این شرایط، شما آنچه را که دوست دارید بهتر درک میکنید، از ورود آن به کار خود استقبال میکنید یا بهسراغ یک کار یا شغل جدید میروید.
اگر شغل شما در شرکتی با بیش از ۱۰۰ نیروی کاری است، احتمالاً نیازی به ترک آن نخواهید داشت. چراکه با وجود چنین تنوعی، ممکن است درخواست شما برای پذیرش یک نقش کاری بالاتر یا انجام حرکات جانبی که باعث درخشش تواناییهای شما میشود، مورد پذیرش قرار گیرد. به عنوان مثال، اگر تا الان استعدادهای بین فردی خود را در ارائه خدمات به مشتریان شکوفا کردهاید، چرا سری به بخش فروش شرکت نمیزنید؟
با این حال، اگر یک تغییر واقعاً بزرگ مورد نظر شماست، اکنون زمان راهاندازی مجدد است. به عبارت دیگر، لازم است خود را به یک بخش جدید هدایت کنید. فرض کنید در بخش خدمات مشتری کار میکنید، اما متوجه میشوید که این برنامهنویسان هستند که در جلب توجه و دریافت دستمزدهای کلان نقش اصلی را ایفا میکنند. ابتدا بپرسید که آیا امکان آموزش ضمن خدمت در شرکت وجود دارد یا خیر. اگر چنین شرایطی فراهم نیست، در یک موسسه برای آموزش دوره برنامهنویسی ثبت نام کنید. وقتی استعدادهای شما بازنشانی شد، حال شروع به راهاندازی مجدد کنید!
در ادامه دوباره قالببندی کنید، لیست مجدد ایجاد کنید، سپس بازآرایی یا راهاندازی مجدد کنید. گذشته را رها کنید و دوباره ظاهر شوید تا زمانیکه از کار جدید خود به طور کامل راضی شوید.
فصل ۶. ترک کردن بهموقع میتواند شما را برای کسب موفقیت بعدی آماده کند
فرض کنید در حال طراحی مجدد مسیر خود به سمت یک موقعیت شغلی جدید هستید. اکنون زمان آن است که بهترین راه را برای ترک وضعیت فعلی خود در نظر بگیرید. احتمالاً باید با گفتن اینکه دقیقاً در مورد مدیر خود و انتخابهای او چه فکری میکنید، شروع کنید.
به یاد داشته باشید، باید بهگونهای عمل کنید که بتوانید از وضعیت گذشته خود یک نسخه آشکار برای نسل بعدی به جای بگذارید. حتی میتوانید فراتر بروید و مثلا صندلی خود را از پنجره به بیرون پرتاب کنید!
بسیار خب، اگر تمایل ندارید این کار را نکنید، اما فقط یک نامه استعفا با لحن آرام و ملایم ارائه ندهید. در فاصله زمانی اعلام ترک کار و آغاز به کار جدید، روی انجام چنین حرکاتی بیشتر فکر کنید. آیا تا به حال عبارت «هوشمندانهتر کار کن» را شنیدهاید؟ در واقع در این شرایط، شما باید هوشمندانهتر کار خود را ترک کنید.
ابتدا، به فکر یک گزینه آگاهانه برای ترک کار خود باشید. البته اگر در یک محل کار سمی نیستید، این مسئله بهندرت باید اولین گزینه شما باشد. به طور کلی، دست کشیدن از کار باید گامی باشد که پس از فرآیند بازنگری و طراحی مجدد کسبوکار فعلی خود آن را برمیدارید و یک تصمیم عجولانه و شتابزده نباشد.
با این حال، هنگامیکه تصمیم خود را گرفتید، باید از قانونی که توسط همه جهانگردان پیروی میشود تبعیت کنید: «اردوگاه را بهتر از زمانیکه آن را پیدا کردید ترک کنید».
این مسئله به این معنی است که باید برای رسیدگی به کارهای ناتمام و اطلاعرسانی به افراد دیگر در مورد پروژههای خود اقدام کنید. سعی نکنید همه پلهای پشت سرتان را خراب کنید!
اگر شخصی برای ایفای نقش قبلی شما در نظر گرفته شد، با فرستادن یک فرد راهنما یا ارائه یک راهنمای کتبی او را در پیشرفت کاریاش همراهی کنید. اگر بتوانید از درگیری بیشتر با مشکلات حل نشده اجتناب کنید، مطمئنا همکارانتان حتی مدتها پس از خروج شما از شرکت، شما را به یاد خواهند آورد. این مسئله اهمیت زیادی دارد، زیرا حتی اگر دیگر همکار نباشید، آنها همیشه بخشی از شبکه حرفهای و کاری شما خواهند بود.
با توجه به اینکه اکنون زمان ارتباط با شبکه شماست. آنچه مورد علاقه طراحان است، همکاری و کشف چشماندازهای جدید است و شما بهعنوان یک طراح زندگی باید به این مسئله توجه کنید. پس به افراد دیگر اجازه دهید بدانند که آیا بهدنبال یک شغل جدید هستید یا قبلاً در این زمینه کارهایی انجام دادهاید. ممکن است متوجه شوید که آنها با ارتباطات و مناسبتهای بدیع خود میتوانند بهسراغ شما بیایند و به شما کمک کنند.
احتمالا مدتها پس از ترک شغل قبلی خود، داستان چگونگی و چرایی این فرآیند را خواهید گفت. ازآنجاییکه مسئله بسیار مهمی از مسیر شغلی شما است، مطمئن شوید که آن را به نحوی سازنده ایجاد کردهاید. حتی اگر این عبارت حقیقت دارد، نگویید «من استعفا دادم چون نتوانستم مدیرم را تحمل کنم». خیلی بهتر است که آن را اصلاح کنید و بگویید «من در وجود خودم شور و شوق شروع یک شغل جدید را کشف کردم» یا «من برای برعهده گرفتن یک سختی (مخمصه) جدید آماده شدم».
اگر فکر میکنید وقت آن است که کار خود را ترک کنید، قبل از تصمیم گیری، بررسی همه زوایا و اطمینان از اینکه بهترین انتخاب ترک شغل است، اهمیت دارد. در مقاله «چگونه قبل از ترک شغل استراتژی مناسبی داشته باشیم؟» به معرفی اصول ترک شغل پرداختهایم.
فصل ۷. آنچه که برای خوداشتغالی اهمیت دارد، نحوه طراحی زندگی کاری شما است
امروزه، خوداشتغالی انتخاب تعداد فزایندهای از افراد حرفهای است. چراکه زندگی آزاد مزایای زیادی مانند انعطافپذیری بالا، قدرت کنترل خلاق و حتی توانایی کار با لباس راحتی یا پیژامه را دارد! با این حال، روند برداشتن اولین قدمها و گذار از کار شرکتی به شغل آزاد میتواند کمی دلهرهآور باشد.
اگر در حال حاضر روی پای خود ایستادهاید، صرفاً به این دلیل که از شغل قبلی خود بیرون آمدهاید چنین معنایی نمیدهد که باید تمام مشکلات محل کار را کنار بگذارید.
مهم این است که ناامید نباشید. چه تازه شروع کرده باشید و یا فکر میکنید در یک جاهایی گیر افتادهاید، تبدیل شرایط فعلی به یک شغل آزاد و رضایتبخش ممکن است.
بیایید از زمانی بگوییم که در اتاق اداری خود محدودیت داشتید و آرزوی شما این بود که مدیر خود باشید. چه چیزی شما را در آن زمان از غوطهور شدن در این نوع افکار باز میداشت؟ مثلا شاید نمیدانستید که آیا برای زندگی آزاد مناسب هستید یا خیر. اگر مشکل این است، وقت آن رسیده است که مانند یک طراح خوب عمل کنید و ابتدا یک نمونه (الگوی) اولیه و یک نسخه کمخطر از شغل آزاد رویایی خود بسازید.
حال بهدنبال شغل دوم در وقت آزاد خود بروید، خواه مشاوره باشد یا تهیه کلاههای دستبافت. اگر نمونه اولیه شما خوب کار کند، برای شروع میتوانید اقدام کنید.
با این حال، اگر انجام کار آزاد رویای شما نباشد، چه؟ اگر بهدلیل شرایط یا اقتصاد در حال تغییر مجبور به رویآوردن به سبک کاری آزاد شدهاید، چه؟ بهتر است در این شرایط به خود نگویید که تنها انتخاب شما کار آزاد است. ذهنیت خود را اصلاح کنید و به یاد بیاورید که در حال طراحی حرفه یا شغلی براساس ارزش ذاتی خود به خاطر پول، انعطافپذیری یا رضایت بیشتر هستید. بیش از هر شغل دیگری، چیزی که در حال حاضر کاملاً در اختیار شماست، رضایت شغلی شما بهعنوان یک فریلنسر (آزادکار) است.
هنگام صحبت در مورد رضایت از یک شغل، وقت آن است که بر رفاه و دستاوردهای تیم خود تمرکز کنید. برای اینکه بهترین مدیر خود باشید، از خود بپرسید که در چه کاری عالی هستید و این مسئله چگونه با نیاز مشتریان شما ارتباط دارد. اگر این نقاط قوت به شدت توسط شما مورد توجه قرار گیرند، بهزودی شهرت شما افزایش خواهد یافت.
همیشه بعد از انجام یک کار خوب، به خودتان جایزه بدهید. وقتی پول کافی و بازخورد خوبی دریافت کردید، نرخهای خود را مشاهده کنید و آنها را به سمت بالا بازبینی کنید. طبیعتا وقتی کار بزرگی انجام میدهید، باید دستمزد بیشتری هم بگیرید.
در نهایت، روند گردش کار خود را آسانتر کنید. همانطورکه تجارت یا کار شما توسعه مییابد، روی برونسپاری وظایفی که دوست ندارید یا زمان زیادی را برای انجام آنها تلف نمیکنید، فکر کنید. اگر این کار بتواند انجام شود، در واقع خود را آزاد کردهاید تا بتوانید به بقیه کارها رسیدگی کنید و بهترین کار خود را ارائه دهید.
خلاصه کتاب زندگی شغلی (زندگی کاری) خود را طراحی کنید: نحوه شکوفا شدن، تغییر کردن و دستیابی به شادی در محل کار (نوشته شده توسط بیل برنت، دیو ایوانز[۶])
برای ایجاد یک تغییر چشمگیر در زندگی کاری شما، ضرورتی برای تغییر شغل وجود ندارد. با مطالعه این کتاب به شما اجازه میدهیم تا با یک طراحی خوب، کسبوکار خود را مطابق با شغلی که میخواهید، بازنگری و شکلدهی مجدد کنید.
پاسخهای خود را راهبردی کنید.
آیا یک مشکل عملی (احتمالی) وجود دارد؟ در این زمینه یک ترفند عالی توسط طراحان برای به دست آوردن بهترین راهحل شناخته شده وجود دارد. با تهیه لیستی از بهترین پاسخهایی که به آنها فکر میکنید شروع کنید و سپس بهتدریج بهترین گزینههای نظری (B-T-Os (۷ را کم کنید. چراکه شما فقط میخواهید با بهترین گزینههای موجود (B-D-Os (۸ سروکار داشته باشید. به یاد داشته باشید که اگر راهحل نهایی فقط بهصورت فرضی و تئوریکال عمل کند، این راهحل یک راهحل مطلوب واقعی نیست!
[۱] Bill Burnett [۲] hedonic treadmill [۳] Bernadette [۴] minimal actionable issues [۵] iPod [۶] Dave Evans [۷] Best Theoretical Options [۸] Best Available Options